مرور خاطرات یک ساله گذشته
سلام یک ساله گذشت .چه شیرین و زود گذشت پارسال توی این روز سا عته ۴.۵ صبح من با همسرم توی هفته ۳۵ آام برداری با پارگی کیسه آب به بیمارستان تهران کلینیک رفتیم و تا ۱۲ ظهر واسه بدنیا اومدن نیما پسرم صبر کردیم اونقدر عجول بود که زود خواست به دنیا بیاد . من کل روز رو گشتم آرایشگاه رفتم و آخرش آتلیه و آخرش گشت گذار توی تهران یادمه شب از خستگی فقط ذرت مکزیکی خوردیم و بستنی .... همش تو نارمک و هفت حوض و اون طرفا واسه کار مهدی داشتیم میگشتیم آخر هم خسته و کوفته امدیم خونه غافل از اینکه ۴.۵ صبح پسرمون بدنیا میاد چه روزهای خوبی بود چه دوران بارداری شیرینی خیلی من خاطراته خوب از این دوران دارم ...
نویسنده :
ازاده
13:29
تولدت مبارک
سلام نیمای گلم یه دقیقه مونده تا تو به دنیا بیای و یه ساله شیت الان ساعت ۱۲.۴۱ دقیقه هست من که این لحظه رو پارسال به خاطر ندارم ولی خوشحالم که توی به جمع ما اضافه شدی و زندگیمون رو متحول کردی اندازهٔ بینهایته دنیا دوستت دارم امیدوارم اول از همه بچگی شاد و خوبی داشته باشی و واسه خودت در آینده موفق و سر بلند بشی بهترینها رو برات میخوام عشق من مامی ...
نویسنده :
ازاده
13:16
عکسهای تولد نیمای ۱ ساله
کلی عکسهای دیگه هم هست که الان دسترسی ندارم بعدا میذارمشون ...
نویسنده :
ازاده
13:03